Posted in حوریان بهشت , زغالی , zoghali , zoghali.tk
Posted in اسکناس , زغالی , شعار نویسی , zoghali , zoghali.tk
Posted in زغالی , فقر شدید , zoghali , zoghali.tk
۳۵ درصد جمعیت کشور در فقر شدید
رشد سالانه ۱۸ درصدی فقر ، آمار تکاندهنده دیگری از فقر در ایران است.
گزارش ایسنا: دکتر حسین راغفر،تدوين‌گر نقشه جغرافيايی فقر كشور، خط فقر مطلق (شديد) سال 86 كشوری را بر حسب توزيع درآمد و مصرف خانوار، 400 هزار تومان اعلام كرد و گفت: خط فقر شديد استان تهران، برای يك خانوار پنج نفره در سال گذشته، 650 هزار تومان بوده است.
دكتر حسين راغفر در گفتوگو با خبرنگار «اجتماعي» ايسنا، همچنين خط فقر مطلق (شديد) كشوری در سال 83 را 238 هزار تومان، 84 ، 276 هزار تومان، 85، 325 هزار تومان و در سال 86 نيز 400 هزار تومان برشمرد و با اعلام اين كه خط فقر مطلق شهر تهران هم، در سال 86 ، حداقل 770 تا 780 هزار تومان بوده است، گفت: خط فقر مطلق استان تهران نيز در سال 83 ، 400 هزار تومان، 84 ، 480 هزار تومان ، 85 ، 560 هزار تومان و سال 86 ، 650 هزار تومان و اين ارقام بيانگر رشد سالانه 18 درصدی خط فقر در كشور است.
متخصص حوزه رفاه اجتماعي، در عين حال رقم واقعی تورم را به مراتب بيشتر از رقم اعلام شده رسمی دانست و گفت: بانك مركزی نرخ تورم سال 86 را حدود 20 درصد اعلام كرده بود.
وی بر پايه بررسي‌های مستند خود، درحالی افزايش شديد قيمت زمين و مسكن را از مهمترين دلايل رشد فقر در جامعه برشمرد كه زمين و مسكن از سوی بانك مركزی در كالای سبد مصرفی خانوارهای ايرانی در نرخ تورم محاسبه نمي‌شود.
حداقل 35 درصد جمعيت كشور در خط فقر شديد به سر مي‌برند
حدود 30 درصد سبد مصرفی خانوارها را مسكن تشكيل مي‌دهد
راغفر در ادامه با اشاره به ميزان افزايش درصد جمعيت زير خط فقر مطلق در سالهای گذشته خاطرنشان كرد: در سال 83، 4/29 درصد، سال 84، 9/31 درصد، سال 85 ،6/33 درصد و سال 86، حداقل 35 درصد جمعيت كشور در زير خط فقر مطلق به سر مي‌بردند.
وی در توضيح محاسبه خط فقر مطلق (شديد) به ايسنا گفت: در اندازه‌گيری خط فقر مطلق سال 83 كشور، حداقل كالری مورد نياز يك فرد بزرگسال 2هزار و400 كيلو كالری محاسبه شد، اما به دليل آن كه اين ميانگين در سطح دنيا دو هزار كيلوكالری است، رقم محاسبه شده كشوری نيز تقليل يافت و بدين ترتيب جمعيت كمتری در زير خط فقر قرار گرفتند.
وی با بيان اين كه در محاسبه خط فقر مطلق، تنها، كالری مورد نياز فرد از طريق غذا، لحاظ مي‌شود و ساير اقلام كالايی بر حسب هزينه‌های غذايی تخمين زده مي‌شود و به اين دليل، سهم مسكن در اين هزينه‌ها بسيار كمرنگ مي‌شود، بيان كرد: اين در حاليست كه بر حسب آمارهای مركز آمار ايران حدود 30 درصد سبد مصرفی خانوارها را مسكن تشكيل مي‌دهد. البته رقم واقعی اين كالا در سبد مصرفی خانوار به مراتب بيشتر از 30 درصد است؛ چرا كه مركز آمار اين درصد را صرفا بر حسب اجاره‌بها محاسبه و ساير هزينه‌های مسكن و اصطكاك خانه را در نظر نگرفته است.
صحبت از خط فقر يك و دو دلاری در كشور، مبنا و پايه‌ای ندارد
امروزه در بسياری از ايالت‌های هند، خط فقر سه دلاری برای فقر شديد تعريف مي‌شود
بنابر اظهارات اين پژوهشگر حوزه رفاه و تامين اجتماعي، فقر و نابرابري، دو مقوله جدا از هم هستند و نگرانی سياستگذاران بايد از تلفيق فقر و نابرابري‌ها باشد؛ چراكه تلفيق فقر و نابرابری باعث تشديد شكاف طبقاتی و بروز ناامنی روانی و تشديد احساس تبعيض در ميان طبقات محروم مي‌شود.
به گفته وی صحبت از خط فقر يك و دو دلاری در كشور، مبنا و پايه‌ای ندارد؛ چرا كه تعيين نرخ P.P.P (برابری قدرت خريد) بر حسب دلار پايه 1990 آمريكا محاسبه و در حال حاضر حدود 350 تومان در نظر گرفته مي‌شود؛ در حالی كه اين 350 تومان به هيچ وجه برابر يك دلار امريكا نيست و استفاده از چنين تعابيری فقط توجيه است و موجب گمراهی مي‌شود.
اين استاديار دانشگاه در بيان علت مبنا نبودن خط فقر يك و دو دلاری در كشور برای تعيين خط فقر مطلق، درباره سابقه آن در دنيا نيز تصريح كرد: نهادهای غيردولتی در دنيا در ابراز نگرانی نسبت به وجود 4/1 ميليارد نفر فقير از جمعيت 6 ميلياردی سال 2000 اين گونه اعلام كردند كه اين عده، حتی يك دلار در روز درآمد ندارند و در نتيجه بحث خط فقر جهانی را پيش كشيدند. اين در حاليست كه امروزه در بسياری از ايالت‌های هند، خط فقر سه دلاری برای فقر شديد (مطلق) تعريف مي‌شود؛ لذا خط فقر يك و دو دلاری در مورد ايران به هيچ وجه صدق نمي‌كند و مبنای علمی ندارد.
راغفر ادامه داد: برابری قدرت خريد بر حسب يك دلار بر پايه سال 2004 معادل 250 تومان در كشور بود كه بر حسب فقر يك دلاری 2/1 درصد جمعيت ايران زير خط فقر شديد بودند، اما وقتی اين دلار بر حسب دلار معامله شده در بازار آن زمان (سال 83) محاسبه شد، به 800 تومان رسيد كه بر اساس آن جمعيت زير خط فقر مطلق (شديد)، 20 درصد جمعيت را تشكيل مي‌داد؛ لذا چنانچه امروز يك دلار را 930 تومان محاسبه كنيم، با افزايش تورم و تبديل خط فقر يك به دو دلاري، اين رقم معادل 1860 تومان در روز مي‌شود. يعنی ماهانه بايد به ازای هر خانواده پنج نفره 250 هزار تومان پرداخت شود؛ درحاليكه خانوارهای ايرانی برای خروج از خط فقر چنين دريافتي‌ای ندارند.
تعيين خط فقر نسبی در كشورهای در حال توسعه معنا ندارد
تدوين‌كننده نقشه فقر در كشور با تاكيد بر اين كه نمي‌توان خط فقر ملی برای كشور تعريف كرد، دلايل خود در اين باره را اين گونه اظهار كرد: به دليل تفاوت‌های فاحش در توسعه‌يافتگی شهر و روستا و نبود توازن آن در نقاط مختلف كشور، زمانی كه خط فقر سال 83 در تهران 400 هزار تومان بود، اين رقم در سيستان و بلوچستان 178 هزار تومان محاسبه شد. به همين دليل، تعيين خط فقر ملی نيز در ايران معنا ندارد و اين، نابرابری را مخفی مي‌كند و فقط در كشورهايی معنا مي‌يابد كه تفاوت توسعه‌يافتگی شهر و روستا و مناطق مختللف در آن جا بسيار نازل و سطح زندگی نسبتا يكسان، در چنين كشورهايی برقرار است.
متخصص حوزه رفاه اجتماعی در ادامه گفتوگو با ايسنا به چگونگی تعيين رقم جمعيت زير خط فقر نسبی نيز اشاره كرد و با اين كه تعيين دقيق خط فقر نسبی در كشورهای توسعه‌يافته‌ای محاسبه مي‌شود كه فقرمطلق آنها برطرف شده است، گفت: تعيين خط فقر نسبی در كشورهای در حال توسعه از جمله ايران، معنا ندارد.
لزوم انتشار ريزداده‌های مصرف و درآمد خانوارهای ايرانی در سال 86 از سوی مركز آْمار ايران
اين استاديار دانشگاه در ادامه، شاخص‌های نابرابری و شكاف درآمد بر اساس ضريب جينی را اعلام كرد و به ايسنا گفت: شاخص نابرابری از 389 هزارم به 392 هزارم در سال 84 و 401 هزارم در سال 85 افزايش پيدا كرده است و در محاسبه ضريب جيني، هر چه به سمت عدد يك پيش رويم، به نابرابری بيشتری مي‌رسيم.
وی با تاكيد بر لزوم انتشار ريزداده‌های مصرف و درآمد خانوارهای ايرانی در سال 86 از سوی مركز آْمار ايران، آن را برای محاسبه ضريب جينی و شاخص نابرابری ضروری دانست و گفت: اين آمار تا امروز از سوی مركز آمار منتشر نشده است.
منبع :www.foroneiran.com
مموتی و دوستان!!
قسمت اول
مموتی به دنبال کار:از اونجایی که خانومه توی قسمت قبل به مموتی زنگ نزد,مموتی و دوستاش تصمیم گرفتن خودشون اشتغال زایی کنند و یه شرکت بزنن
حال و هوای شرکت مموتی و دوستان:
این یکی بدون شرحه!
فیلم
كنفرانس خبري جناب آقای متکی که نشان تدبیر فوق العاده دولت بعد از نهم دارد!
یادش بخیر یه نون خشکی تو محله ما میومد از همین بلندگو دسیتا داشت البته مثل این آژیر پلیس نداشت!
سران مملکتی رو ببین!
مملکت داریم؟؟سران مملکتی رو ببین!
دغدغه جدی روز پدر!
با فرار رسیدن روز پدر موجی از سرگردانی بسیجیان ایران را فرا گرفته است!!
Read More
با فرار رسیدن روز پدر موجی از سرگردانی بسیجیان ایران را فرا گرفته است!!
تولبار GREEN با کمک دوستان سبزاندیش و به منظور دراختیار گذاشتن آخرین اخبار فیلترشکن ها و... طراحی وآماده دانلود است :این تولبار شامل امکانات متنوع و کاربردی زیادی است: لینکباکس قدرتمند شامل لینک سایتها و وبلاگهای فعال جنبش سبز خبر خوان قوی که بدون نیاز به فیلترشکن و رفتن به سایت مرجع آخرین اخبار را از سیتهای معتبر در اختیار کاربر قرار میدهد .بخش دانلود که شامل دانلود فیلترشکن . صحبتهای روزانه دکتر سازگارا .کیلیپ و موزیک سبز و کتابهای الکترونیک قسمت لوگ فیسبوک وتویتر مخصوص کاربران فیسبوک و تویتر پخش رادیو فردا و زمانه به صورت آنلاین و بدون فیلتر (آرشیو برنامه رادیو پسفردا به تولبار اضافه شد بدون فیلتر پخش زنده تلوزیون بی بی سی فارسی و صدای آمریکا معرفی vp.n رایگان و در اختیار گذاشتن آخرین اکانتهای آن مجموعه ابزارهای کاربردی شامل تبدیل فینگلیش به فارسی . فوتوشاپ آنلاین . نمایشگر ای پی و... د بخش مربوط به نتایج و اخبار جام جهانی 2010 وبسیاری امکان دیگر توجه: به دلیل فیلترشدن سایت منبع تولبار، لطفا نرم افزار فیلترشکنتان را در حین عملیات نصب فعال کرده و از منوی تنظیمات تولبار گزینه Refresh را بزنید تا تولبار بتواند آیکونها و منوها را از سایت منبع دریافت کند. پس از آن دیگر نیازی به اجرای فیلترشکن برای کار با تولبار نخواهید داشت تولبار برای مرورگرهای زیر قابل دانلود است   
|
یک نفر می میره به جهان آخرت ... در آنجا مقابل دروازه های بهشت می ایستد سپس دیوار بزرگی می بیند که ساعت های مختلفی روی آن قرار گرفته بود. از یکی از فرشتگان می پرسد “این ساعت ها برای چه اینجا قرار گرفته اند؟” فرشته پاسخ می دهد :”این ساعت ها ساعت های دروغ سنج هستند و هر کس روی زمین یک ساعت دروغ سنج دارد و هر بار آن فرد یک دروغ بگو ید عقربه ی ساعت یک درجه جلوتر میرود
” مرد گفت :”چه جالب آن ساعت کیه؟!” فرشته پاسخ داد :”مادر ترزا او حتی یک دروغ هم نگفته بنابراین ساعتش اصلاٌ حرکت نکرده است وای باور کردنی نیست
خوب آن ساعت کیه؟” فرشته پاسخ داد :”کدیور! چند سالی بود تکون نخورده بود!امروز یه چرخی زد!
خیلی جالبه راستی ساعت احمدی نژاد کجاست؟ فرشته پاسخ داد : آن در اتاق کار سرپرست فرشتگان است و از آن به عنوان پنکه سقفی استفاده می کنند
دیدن تمام بدن هم اشکال ندارد ولی به مدت کوتاه تا وقتی که خواستگار تشخیص داد!
آنالیز یک لینک مناسب فرستاده شده به بالاترین
بعد از رفتن یک لینک به بالاترین نمودار بازدید به این شکله
در این عکس قله سمت چپ مربوط به صفحه لینکای تازه و قله سمت راست و بلندتر مربوط صفحه لینکای داغ است
به محض فرستادن لینک وقرار گرفتن در صفحه لینکهای تازه به طور متوسط 30تا50 نفر که بیشتر کاربران هستن به لینک رجوع میکنن و یا رای میدن یا ازش رد میشن (البته برای لینکای نسبتا جالب)
تا وقتی که لینک در صفحه اول لینکهای تازه هست بازدید تقریبا بالاست وقتی لینک به صفحات 2 و3 تازه میرسه بازید و رای خیلی کمتر میشه تاوقتی که حدنصاب رای برسه وبه صفحه اول بره,اون موقع است که تعداد افراد آنلاین تا 200نفر میرسه(برای این لینک 150 بوده) وتا وقتی که توی صفحه اول هست بازدید ها زیاده هر چه به صفحات بعد میره کمتر میشه تا به حالت قبل از فرستادن لینک برسه
برای یک لینک متوسط از نظر جذابیت فاصله بین دو قله 5-6 ساعت طول خواهد کشید وبه نسبت جذابیت این مدت تغییر میکند چه بسا به قله دوم نرسد
البته بسته به نوع لینک سیاسی و سرگرمی و... ومحتوا (تصویر یا نوشته یا...) این قله های این نمودار بالا و پایین میشن
Read More
در این عکس قله سمت چپ مربوط به صفحه لینکای تازه و قله سمت راست و بلندتر مربوط صفحه لینکای داغ است
به محض فرستادن لینک وقرار گرفتن در صفحه لینکهای تازه به طور متوسط 30تا50 نفر که بیشتر کاربران هستن به لینک رجوع میکنن و یا رای میدن یا ازش رد میشن (البته برای لینکای نسبتا جالب)
تا وقتی که لینک در صفحه اول لینکهای تازه هست بازدید تقریبا بالاست وقتی لینک به صفحات 2 و3 تازه میرسه بازید و رای خیلی کمتر میشه تاوقتی که حدنصاب رای برسه وبه صفحه اول بره,اون موقع است که تعداد افراد آنلاین تا 200نفر میرسه(برای این لینک 150 بوده) وتا وقتی که توی صفحه اول هست بازدید ها زیاده هر چه به صفحات بعد میره کمتر میشه تا به حالت قبل از فرستادن لینک برسه
برای یک لینک متوسط از نظر جذابیت فاصله بین دو قله 5-6 ساعت طول خواهد کشید وبه نسبت جذابیت این مدت تغییر میکند چه بسا به قله دوم نرسد
البته بسته به نوع لینک سیاسی و سرگرمی و... ومحتوا (تصویر یا نوشته یا...) این قله های این نمودار بالا و پایین میشن
Soldiers Surprising Their Loved Ones
این ودیو دیدار سربازان آمریکایی هست که بعد از مدتی سرزده به خونشون آمدن خیلی ویدیو جالب و احساسی هست
وقتی این ودیو بیشتر تاثیر داره که به این فکر کنیم در ایران خانوادهای محترمی هستن که عزیزی اسیری دارن, که بخاطر عقیدشون اسیر شدن! که هرروز چشم انتظار همسر یا فرزندشون هستن و تصور اون لحظه که به خانوادهاشون برمیگردن میتونه چقدر خوشحال کننده باشه
به امید روزی که همه انتظارها به سر بیاد
و همچنان به امید یه روز خوب, که بیاد!!
فصل اول کمیک استریپ گم و گور شدگان!
وحید نیک گو
برای دیدن سایز بزرگ روی تصایر کلیک کنید
قسمت اول
قسمت دوم
3
4
5
6
منبع : inbox ایمیلم!
به نقل از زیرنویس: وبلاگ7
خسته از دانشگاه بر میگشتم تو برق آفتاب منتظر تاکسی بودم
یه تاکسی واساد جلوم
شانس ما یه پسر جلو یه مرد و یه آخوند هم عقب نشسته بودن!
یه توف به شانسم فرستادمو سوار شدم
توی تاکسی که نشستم آخونده یهو گفت: نمونش همین انگشتر که دست این جوونه!!
من یه لحظه جا خوردم : ببخشید این انگشتر من نمونه چیه؟!
راننده تاکسی : با حاج آقا داشتیم درباره مد و تهاجم فرهنگی بحث میکردیم
حالا من یه انگشتر طرح فروهر توی شستم بود که البته ماله خودم هم نبود چون دوست ندارم که انگشتر دستم کنم
واقعا هنگ کرده بودم!!
فروهر تهاجم فرهنگیه؟؟؟!
به آخوونده گفتم قبل از اینکه عربا ملخ خور! به ایران حمله کنن این نماد یگانه پرستی ایرانیا بوده
یعنی اگر بخوای حساب کنی تسبیح شما تهاجم فرهنگی تره تا این انگشتر من!!
چی گفتم!
این حرفارو در حالی میزدم که انگشتر رو بهش نشون میدادم
انگشتر توی شستم بود! فکر کن به یه آخود شست نشون بدی!
تازه رنگ امامش رو دیدم
مشکی متالیک!!! وای خودش عرب بود
؟!
دیدم چشماش گرد شده گفتم :"من کیفپولمو خونه جا گذاشتم پیاده میشم!"
اینم از شانس مااااااااا
حالا به واقعا فروهر تهاجم فرهنگیه یا تسبیح؟!
لینک تماشا یوتوب
http://www.youtube.com/wat
دوربین آرام می پیچد. دور می زند و در سکوت به آشپزخانه می رسد. روبرو پشت یک صندلی، کلاه ِ قرمز کودکی به چشم
می خورد. همزمان صدای نفس های صاحب دوربین است که با خنده بریده بریده ای شنیده می شود. ناگهان چشمهای زل زده ی پسرک با لبخندی شرم زده ، ترسیده و غافلگیر شده را می بینیم که بلافاصله و نا خودآگاه دستهایش را منقبض می کند و نظامی وار و خبردار به ران پایش می چسباند.
تصویر بردار می پرسد: "چی می خواهی؟" پسرک خیلی زود و بدون مکث تصمیم می گیرد چه بگوید، اما در آهنگ صدایش لکنت وتانی خوابیده است. سرعتش در تصمیم گیری بحدی است که ما فکر می کنیم چیزی جر حقیقت نمی تواند ازمیان دو لبش شنیده شود:
"بابا من کلا(ه)مو پوشیدم که اگه آفتاب از پنجره افتاد، تو چشم(م)نره، بخوره اینجا." ضمن گفتن این کلمه ها که به ما می فهماند پدرش پشت دوربین است، با دست به روی لبه کلاه اشاره می کند. معلوم است در حال استدلال است، جدی است ، گویا گفت وگوهای مرتب و روزانه ای با پدر دارد اما بی ربط بودن پاسخش آشکار است. با این جمله و اشاره دست می خواهد حواس پدر را به بیرون پنجره پرتاپ کند. تا نگاه پدر گم و اصل ماجرا یعنی او، یخچال و صحنه جرم به فراموشی سپرده شود.
پدر یا تصویر بردار در این لحظه به جای اینکه آرزوی پسرش را برآورده کند وخود و حواسش را بردارد وبه بیرون از پنجره ببرد وراهی آن دورها کند، با تحکم و خنده ای که تا آخر جمله محو می شود و موج صدایی که بالاتر رفته و بی حوصله است مچ پسرش را می گیرد "جواب منو بده می گم اومدی چی برداری؟"
یعنی کلاه و نور و پنجره وحرفهای توهمه هیچ و دروغ . من می دانم آمدی تا در ساعتی ممنوعه ،چیزی ممنوعه را برداری. پسر سرش را می دزدد، طرف راست بدنش را به طرف یخچال می کشد تا چشمش در چشم پدر یا بازجو نیفتد وهمانجا می گوید :" آمدم ببینم پاپسیکلا(ها) یخ نزده باشند". چشمانش حالا بیشتر ترسیده اما بعدا می فهمیم که در حال گفتن محکم وبی تردید ِ دروغ دیگری است اگر چه به موضوع اصلی نزدیکتر می شود. یعنی مجبور می شود پدر را از بیرون پنجره به صحنه جرم باز گرداند تا در زمین های راست، دروغش را بهتر بکارد تا شاید "دوربین- پدر – بازجو" دست بردارد . اما لنز دوربین که غیر از چشم ، زبان هم دارد، دیرباوراست، مچ گیری می کند، دلخوشی می دهد که حرفش را باور کرده است .این در حالی است که ما می دانیم در حال تمسخر است که او را به دادن جایزه تشویق می کند.
اینجاست که پسرباهوش ،بازی بازجو را می فهمد ، باز دست و پا می زند بی آنکه تفاوتی در صورت و نگاهش پدید آید، اما حرکتی را شروع می کند که تکراری است، باز پنجره وبیرون. پدراینجا دیگر به آرامی از کوره در می رود، از آهنگ رسمی و مودبانه خویش خارج می شود ومی گوید :" توفکر کردی من خرم" پسرک کم می آورد با حرکتی نمایشی و دلقکوار و بچه گانه می خواهد بدون اعتراف و پرداختن هزینه ای دیگر مسابقه را به پایان برد و نجات پیدا کند.
برای همین از نقشی برابر و بزرگسالانه و استدلالگر فرار می کند و به لباس فرزندی کم سن وسال ، لوس وعزیز دردانه می رود تا پدر نیز نقش بازجویانه اش را کنار بگذارد ومثل زمان نونهالی، او را در بغل گرفته وبه شیرینکاری هایش بخندد.
اما پدر دست بردار نیست به ما و پسرش یادآوری می کند این بار دوم است که مچ او را می گیرد و دارد اتمام حجت می کند.
پسرک که لودگی اش را ناقص می بیند دوباره به همان نقش کودکی برمی گردد و این بار کلام را هم به پانتومیم پیشین اضافه می کند و می گوید : "دماغمو ببین" این بار مسخ شدگی او رابه کام می رساند و خنده بر لب بازجو می نشاند. هیمنه اش را می شکند و او را به صندلی پدر برمی گرداند. پدر نه تنها پیش چشم ما اعلام می کند که او را بخشیده است که بزرگوارانه به او پاداش واجازه می دهد چیزی را بردارد که صبح زود دزدکی آمده وبرای همین بوده که دوربینش مشغول گزارش جرم ِ فرزندش به ما، آشنایان ، غریبه ها ،هموطنان وجهانیان است .
دوربین یعنی نفر سوم این ماجرا با آنکه دیده نمی شود اما تعیین کننده ترین نقش را بعهده دارد. از بالا به کودک نگاه می کند. گویی به لحن "پدر – بازجو – دادستان" حرکت و ریتم می دهد. مضامین گفتار او را تعیین می کند، زمان مچ گیری و تنبیه ، تمسخر ، تهدید ، بخشش و جایزه دادن و حکم نهایی را مشخص می نماید و در ضمن به ما گزارشی از سابقه پرونده می دهد.
پدر – بازجو که تصویرش غایب است، چشمی باز دارد ، تمام وقت در تجسس است .صبح ِ زود ، پریروز ، همیشه؛ در تمام ساعت ها در حال جمع آوری شاهد و مدرک وسند است. دوست دارد باهوش جلوه کند، می خواهد زود گول نخورد، دست متهم را زود رو می کند ، هیچ ابایی هم از تهدید و تمسخر وافشاگری ندارد. حتی اگر فرزندش باشد.
این همه به توان رقم بالایی می رسد وقتی نمایشگری به وسعت یوتیوپ، چهره ترسیده ، دروغگوینده وفرار کننده از مجازات پسرکی کوچک را منتشر می کند که دائم تحت نظر است .
پدر – بازجو دوربین راشریک می کند تا نه تصویر خود که خنده پیروزی اش را به چشم عالم بکشد.
کودک معلوم است که یاد گرفته با پدر بازی کند، تسلیم شود در حالی که تسلیم نمی شود. کارش را تکرار کند و همینطور که بزرگ می شود پدر را فریب دهد. اعتراضی هم فعلا به دوربین ندارد و آبرویی که از او می برد.
این فیلم خانگی - خانوادگی از مدتها پیش بارها وبارها از طریق ایمیل ، یوتیوب، فلش مموری ها، تلفن همراه، دست به دست شده وهمیشه هم توپ خنده جمعی ِ بینندگان را به همراه داشته است . بسیاری هوش و حاضر جوابی پسرک راتحسین کرده اند و به هنر و قدرت "دوربین- پدر" درغافلگیری ومچ گیری او آفرین گفته اند. خاطرها برای ساعتی گشوده شده اما کمتر کسی دوربین بدستی ِ پدر، نقش بازجویانه ی او و رعب وترسی که به جان رشد فرزند انداخته و دروغگویی راثمر داده ، نقد می کند. مسخره کردن و تحقیر وانتشار جهانی آن رامحکوم کند. و بگوید این فیلم بازجو پرور، دروغگوسازاست و تخم ترس می کارد. و از همه مهمتر چشم خطاپوشش کور است.
منبع : فیسبوک
http://www.youtube.com/wat
دوربین آرام می پیچد. دور می زند و در سکوت به آشپزخانه می رسد. روبرو پشت یک صندلی، کلاه ِ قرمز کودکی به چشم
می خورد. همزمان صدای نفس های صاحب دوربین است که با خنده بریده بریده ای شنیده می شود. ناگهان چشمهای زل زده ی پسرک با لبخندی شرم زده ، ترسیده و غافلگیر شده را می بینیم که بلافاصله و نا خودآگاه دستهایش را منقبض می کند و نظامی وار و خبردار به ران پایش می چسباند.
تصویر بردار می پرسد: "چی می خواهی؟" پسرک خیلی زود و بدون مکث تصمیم می گیرد چه بگوید، اما در آهنگ صدایش لکنت وتانی خوابیده است. سرعتش در تصمیم گیری بحدی است که ما فکر می کنیم چیزی جر حقیقت نمی تواند ازمیان دو لبش شنیده شود:
"بابا من کلا(ه)مو پوشیدم که اگه آفتاب از پنجره افتاد، تو چشم(م)نره، بخوره اینجا." ضمن گفتن این کلمه ها که به ما می فهماند پدرش پشت دوربین است، با دست به روی لبه کلاه اشاره می کند. معلوم است در حال استدلال است، جدی است ، گویا گفت وگوهای مرتب و روزانه ای با پدر دارد اما بی ربط بودن پاسخش آشکار است. با این جمله و اشاره دست می خواهد حواس پدر را به بیرون پنجره پرتاپ کند. تا نگاه پدر گم و اصل ماجرا یعنی او، یخچال و صحنه جرم به فراموشی سپرده شود.
پدر یا تصویر بردار در این لحظه به جای اینکه آرزوی پسرش را برآورده کند وخود و حواسش را بردارد وبه بیرون از پنجره ببرد وراهی آن دورها کند، با تحکم و خنده ای که تا آخر جمله محو می شود و موج صدایی که بالاتر رفته و بی حوصله است مچ پسرش را می گیرد "جواب منو بده می گم اومدی چی برداری؟"
یعنی کلاه و نور و پنجره وحرفهای توهمه هیچ و دروغ . من می دانم آمدی تا در ساعتی ممنوعه ،چیزی ممنوعه را برداری. پسر سرش را می دزدد، طرف راست بدنش را به طرف یخچال می کشد تا چشمش در چشم پدر یا بازجو نیفتد وهمانجا می گوید :" آمدم ببینم پاپسیکلا(ها) یخ نزده باشند". چشمانش حالا بیشتر ترسیده اما بعدا می فهمیم که در حال گفتن محکم وبی تردید ِ دروغ دیگری است اگر چه به موضوع اصلی نزدیکتر می شود. یعنی مجبور می شود پدر را از بیرون پنجره به صحنه جرم باز گرداند تا در زمین های راست، دروغش را بهتر بکارد تا شاید "دوربین- پدر – بازجو" دست بردارد . اما لنز دوربین که غیر از چشم ، زبان هم دارد، دیرباوراست، مچ گیری می کند، دلخوشی می دهد که حرفش را باور کرده است .این در حالی است که ما می دانیم در حال تمسخر است که او را به دادن جایزه تشویق می کند.
اینجاست که پسرباهوش ،بازی بازجو را می فهمد ، باز دست و پا می زند بی آنکه تفاوتی در صورت و نگاهش پدید آید، اما حرکتی را شروع می کند که تکراری است، باز پنجره وبیرون. پدراینجا دیگر به آرامی از کوره در می رود، از آهنگ رسمی و مودبانه خویش خارج می شود ومی گوید :" توفکر کردی من خرم" پسرک کم می آورد با حرکتی نمایشی و دلقکوار و بچه گانه می خواهد بدون اعتراف و پرداختن هزینه ای دیگر مسابقه را به پایان برد و نجات پیدا کند.
برای همین از نقشی برابر و بزرگسالانه و استدلالگر فرار می کند و به لباس فرزندی کم سن وسال ، لوس وعزیز دردانه می رود تا پدر نیز نقش بازجویانه اش را کنار بگذارد ومثل زمان نونهالی، او را در بغل گرفته وبه شیرینکاری هایش بخندد.
اما پدر دست بردار نیست به ما و پسرش یادآوری می کند این بار دوم است که مچ او را می گیرد و دارد اتمام حجت می کند.
پسرک که لودگی اش را ناقص می بیند دوباره به همان نقش کودکی برمی گردد و این بار کلام را هم به پانتومیم پیشین اضافه می کند و می گوید : "دماغمو ببین" این بار مسخ شدگی او رابه کام می رساند و خنده بر لب بازجو می نشاند. هیمنه اش را می شکند و او را به صندلی پدر برمی گرداند. پدر نه تنها پیش چشم ما اعلام می کند که او را بخشیده است که بزرگوارانه به او پاداش واجازه می دهد چیزی را بردارد که صبح زود دزدکی آمده وبرای همین بوده که دوربینش مشغول گزارش جرم ِ فرزندش به ما، آشنایان ، غریبه ها ،هموطنان وجهانیان است .
دوربین یعنی نفر سوم این ماجرا با آنکه دیده نمی شود اما تعیین کننده ترین نقش را بعهده دارد. از بالا به کودک نگاه می کند. گویی به لحن "پدر – بازجو – دادستان" حرکت و ریتم می دهد. مضامین گفتار او را تعیین می کند، زمان مچ گیری و تنبیه ، تمسخر ، تهدید ، بخشش و جایزه دادن و حکم نهایی را مشخص می نماید و در ضمن به ما گزارشی از سابقه پرونده می دهد.
پدر – بازجو که تصویرش غایب است، چشمی باز دارد ، تمام وقت در تجسس است .صبح ِ زود ، پریروز ، همیشه؛ در تمام ساعت ها در حال جمع آوری شاهد و مدرک وسند است. دوست دارد باهوش جلوه کند، می خواهد زود گول نخورد، دست متهم را زود رو می کند ، هیچ ابایی هم از تهدید و تمسخر وافشاگری ندارد. حتی اگر فرزندش باشد.
این همه به توان رقم بالایی می رسد وقتی نمایشگری به وسعت یوتیوپ، چهره ترسیده ، دروغگوینده وفرار کننده از مجازات پسرکی کوچک را منتشر می کند که دائم تحت نظر است .
پدر – بازجو دوربین راشریک می کند تا نه تصویر خود که خنده پیروزی اش را به چشم عالم بکشد.
کودک معلوم است که یاد گرفته با پدر بازی کند، تسلیم شود در حالی که تسلیم نمی شود. کارش را تکرار کند و همینطور که بزرگ می شود پدر را فریب دهد. اعتراضی هم فعلا به دوربین ندارد و آبرویی که از او می برد.
این فیلم خانگی - خانوادگی از مدتها پیش بارها وبارها از طریق ایمیل ، یوتیوب، فلش مموری ها، تلفن همراه، دست به دست شده وهمیشه هم توپ خنده جمعی ِ بینندگان را به همراه داشته است . بسیاری هوش و حاضر جوابی پسرک راتحسین کرده اند و به هنر و قدرت "دوربین- پدر" درغافلگیری ومچ گیری او آفرین گفته اند. خاطرها برای ساعتی گشوده شده اما کمتر کسی دوربین بدستی ِ پدر، نقش بازجویانه ی او و رعب وترسی که به جان رشد فرزند انداخته و دروغگویی راثمر داده ، نقد می کند. مسخره کردن و تحقیر وانتشار جهانی آن رامحکوم کند. و بگوید این فیلم بازجو پرور، دروغگوسازاست و تخم ترس می کارد. و از همه مهمتر چشم خطاپوشش کور است.
منبع : فیسبوک
اشتراک در:
پست‌ها (Atom)
